تفكر سيستمي
طبقه بندي سيستم ها
طبقه بندي سيستم ها
دانشمندان و متفكران، طبقه بندي هاي گوناگوني را براي سيستم ها قائل شده اند. در اين جا به نمونه هائي از آن ها اشارهمي شود.
سيستم هاي اصلي و فرعي :
سيستم ها به دو دسته اصلي و فرعي تقسيم شده اند. سيستم فرعي جزئي است كه بر خود نظارت دارد و ضمن انجام وظيفه خاص براي رسيدن به هدف معيني مي كوشد. با ديد گسترده تري اين سيستم فرعي كه نقش ويژه اي را ايفا مي كند خود يكي از اجزاي تشكيل دهنده سيستم بزرگ تري است كه مي توان آن را «سيستم اصلي» نام نهاد. بنابراين سيستم اصلي از به هم پيوستن چند سيستم فرعي پديد مي آيد. بايد توجه داشت كه وابستگي سيستم فرعي به سيستم اصلي سبب تحليل سيستم فرعي در سيستم بزرگ تر نشده، بلكه سيستم فرعي در عين حال كه به انجام دادن وظائف خويش مشغول است در جهت تحقق هدف هاي سيستم بزرگ تر نيز فعاليت مي كند. به عنوان مثال در سيستم اصلي بدن، سيستم هاي فرعي گوارش، اعصاب، تنفس و گردش خون، هر يك وظائف خويش را انجام مي دهند ودر عين حال با يكديگر مربوطند و ارتباط آن ها با يكديگر در جهت كار سيستم اصلي بدن است. به همين ترتيب در سيستم اصلي شبكه آموزشي كشور به عنوان نمونه هائي از سيستم هاي فرعي مي توان به آموزش ابتدائي، آموزش دبيرستاني، آموزش فني و حرفه اي و آموزش دانشگاهي كه البته هر يك از آن ها نيز براي سيستم هاي فرعي تر درون خود سيستم اصلي محسوب مي شوند اشاره كرد.
سيستم هاي باز و بسته :
سيستم بسته، سيستم ساده اي است كه با محيط خود ارتباطي برقرار نمي كند. سيستم باز، سيستمي است كه با محيط خود مرتبط است . سيستم هاي بسته در برخورد با محيط، سازمان خود را از دست مي دهند يا جهت فعاليتشان تغيير مي كند. براي مثال چنانچه يك اتم را كه سيستمي بسته است بشكنيم و با محيطش ارتباط دهيم از صورت اوليه اش خارج شده و نظم سيستمي آن دچار اختلال مي شود. لازم به ذكر است كه به سختي مي توان سيستم كاملاً بسته را در ذهن متصور ساخت و سيستم بسته اصطلاحي نظري و مجرد است، زيرا سيستم ها در هر حال به نحوي با محيط خود مرتبط هستند.
طبقه بندي سيستم ها بر اساس ميزان پيچيدگي :
هزاران سال است كه آدمي در انديشه طبقه بندي پديده هاست. به طوري كه انسان هاي نخستين نيز گياهان و جانوران را به گروه هاي «مفيد يا مضر» و «قابل استفاده يا غيرقابل استفاده» طبقه بندي مي كردند. ارسطو با شناسائي تعداد هزار و چند حيوان و گياه آن ها را رده بندي كرد. طرح رده بندي ساده اي كه ارسطو ارائه داد، حيوانات را به سرخ خون (مهره داران) و غير سرخ خون (بي مهرگان) و گياهان را (بر اساس اندازه و ظاهر آن ها) به علف ها، گياهان بوته دار و درختان تقسيم مي كرد. اين طرح تا قرن هجدهم – يعني هنگام مطرح شدن انديشه لزوم و طبقه بندي اجزاء و عناصر پديده ها توسط لينائوس[1] – مورد استفاده بود (شودربك و ديگران، 1975، ص 22)
هر طرح طبقه بندي، هر چند هم كه قراردادي باشد، با يك هدف ذهني ويژه تنظيم مي شود. دانش آموزان را مي توان بر مبناي ميزان توانائي آن ها،آب و هوا را مي توان بر اساس درجه گرما و ميزان بارندگي، و كتاب ها را مي توان بر مبناي تخيلي بودن و واقعي بودن طبقه بندي كرد. در همه اين طبقهبندي ها مبنائي براي طبقه بندي مدنظر قرار مي گيرد و نظمي در طرح طبقه بندي ايجاد مي شود كه به مطالعه پديده هاي مشابه نيز كمك مي كند. طبقه بندي سيستم ها را مي توان بر مبناي عوامل متعددي انجام داد. يكي از اين عوامل «ميزان پيچيدگي» است.
بولدينگ سلسله مراتبي را براي طبقه بندي سيستم هاي گوناگون ارائه داده است. در اين سلسله مراتب ميزان پيچيدگي سيستم هاي هر سطح از سيستم هاي سطح پيشين بيشتر است و قوانين سطوح پيشين در سطوح بعدي نيز صدق مي كند در حالي كه سطوح بعدي هر يك خصوصيات خاصي دارند كه طبقات پيشين فاقد آن ها هستند (بولدينگ، 1971، ص 20-28) . اين سطوح عبارتند از :
1) سطح ساختارهاي ايستا - اين سطح، سطح چهارچوب ها نيز ناميده مي شود مانند نقشه يك زمين يا يك نمودار سازماني.
2) سطح سيستمهاي متحرك ساده - در اين سطح كه سطح ساعت گونه نيز ناميده مي شود، حركاتي از پيش تعيين شده مشاهده مي شود مانند حركت دوچرخه، حركت موتورهاي بخار و حركت منظومه شمسي. بيشتر نظريه هاي علوم فيزيك، شيمي و اقتصاد در اين سطح قرار مي گيرند.
3) سطح سيستم هاي سايبرنتيكي – يا سطح سازوكارهاي كنترل خودكار و خودتنظيم كه مي توانند تعادل خود را حفظ كنند، مانند ترموستات و موشك هاي قاره پيما. در اين سطح رفتار، سيستم هدفجوست، ولي نميتواند تغيير هدف بدهد. در اين سيستم ها، ارتباط و كنترل، لازمه حفظ تعادل سيستم و ادامه عمليات در مسير از پيش تنظيم شده است. نكته مهم اين است كه عمل ارتباط (مثل انتقال درجه حرارت در ترموستات) و كنترل (از طريق قطع و وصل جريان) توسط خود سيستم و بدون دخالت عوامل خارجي انجام ميگيرد.
4) سطح سيستم هاي باز، سيستم هاي خودكفا و سيستم هاي قادر به توليد مثل – اين طبقه به سيستم هاي ياخته اي يا سلولي كه مرز جدائي موجود زنده از جماد هستند، اختصاص مي يابد.
5) سطح سيستم هاي تكاملي رستني، نظير گياهان – در اين سطح شكل ساده اي از تقسيم كار بين سلول ها مشاهده مي شود. همچنين در دوره زندگي سيستم هاي موردنظر در اين سطح مراحل مشخصي به صورت تكويني برنامه ريزي شده اند.
6) سطح سيستم هاي حيواني – سيستم هاي اين سطح از تحرك و خودآگاهي بيشتري برخوردارند و داراي گيرنده هاي اطلاعاتي مخصوصي نظير چشم و گوش بوده، از سيستم اعصاب و مغز نيز برخوردار هستند، بنابراين قادرند كه اطلاعات را گرفته، تعبير و تفسير كرده و نسبت به آن واكنش مناسب نشان دهند.
7) سطح سيستم هاي انساني – اين سيستم ها خودآگاه هستند، در واقع سيستم هاي اين سطح مخلوقاتي هستند كه بر «توان كسب آگاهي خود» وقوف دارند، يعني «مي داند كه مي تواند بداند». انسان علاوه بر هدفجو بودن، كمال جو نيز هست، و به دنبال مطلوب هائي است كه رسيدن به آن ها مشكل و گاهي محال است
8) سطح سيستم هاي اجتماعي – اين سطح شامل سيستم هاي سازماني مي شود. اين سيستم ها تحت تاثير عواملي نظير ارزش ها، نقش ها، تاريخچه، فرهنگ و آثار هنري قرار دارند. اين دسته از سيستم ها در شمار پيچيدهترين سيستم هاي شناخته شده قرار مي گيرند. واحد تشكيل دهنده اين گونه سيستم ها انسان نيست بلكه نقشي است كه انسان در سيستم اجتماعي بازي مي كند. براي مثال در يك اداره از ميان 3 نفر كه كار معيني را انجام مي دهند يك نفر به خاطر دريافت حقوق، ديگري به خاطر علاقه به كار و شغل خود و سومي به خاطر خدمت به مردم كار مي كند. بدين ترتيب گرچه كار آن ها يكسان است، ولي هر يك نقش هاي متفاوتي را اجرا مي كنند. (باكلي، 1967، ص 490-513).
9) سطح سيستم هاي ماوراء الطبيعه، نمادي و مجرد دنياي ناشناخته ها – اين سيستم ها در مرتبه اي قرار دارند كه گيرنده هاي اطلاعاتي بشر، قادر به گرفتن اطلاعات از آن ها نيست و انسان از طريق دانش نتوانسته است به آن ها راه يابد، از اين رو ماهيت پديده ها و حوادثي مانند مرگ براي او مبهم مانده است ( هر چند مكتب هاي توحيدي با اعتقاد به وحي و ارتباط انبياء با ماوراءالطبيعه و سراي ديگر، توانسته اند اطلاعاتي را فراتر از محدوده قدرت علم بشر در اختيار وي قرار دهند).
سه سطح اول كه مشتمل بر سيستم هاي فيزيكي و مكانيكي هستند با علوم «طبيعي- فيزيكي» سر و كار دارند. سه سطح بعدي از سيستم هاي بيولوژيكي تشكيل شده اند و قلمرو زيست شناسي، گياه شناسي،جانورشناسي و پزشكي محسوب مي شوند. سيستم هاي سه سطح آخر نيز با علوم انساني، اجتماعي، رفتاري، هنر و مذهب سرو كار دارند. شواهد تجربي و پيشرفت هاي نظري در نظريه سيستم ها حكايت از آن دارند كه سيستم هاي «طبيعي- فيزيكي»، «زيستي» و «اجتماعي- فرهنگي» رابطه اي به هم پيوسته دارند و به ترتيب پديدار شده اند (نيكولاس، 1992، ص 54) . هر چند مديريت عمدتاً با سيستم هاي سطوح هفتم و هشتم ارتباط دارد ولي براي تحقق هدف ها، نتايج و تنظيم فراگردها از سيستم هاي سطوح ديگر نيز استفاده مي كند.
مروری بر مفهوم سیستم
مروری بر مفهوم سیستم
واژه «سيستم» از علوم دقيقه به ويژه فيزيك به علوم اجتماعي راه يافته است. فيزيك با ماده، انرژي، حركت و نيرو سرو كار دارد كه همگي قابل سنجش بوده، از قوانيني معين پيروي مي كنند. به همين دليل در فيزيك «سيستم» را با واژگاني بسيار دقيق و در قالب يك مدل رياضي – كه بر وجود روابط معيني ميان متغيرها دلالت دارد – تعريف مي كنند. به هر حال در علوم اجتماعي كه با متغيرهائي بسيار پيچيده تر و اغلب چند بعدي سرو كار دارند اين نوع تعريف كاربرد كمتري دارد. تعريفي كه دراين جا ارائه مي شود يك تعريف كاربردي است. با وجود آن كه اين تعريف غيركمي است ولي مانند آن چه كه در علوم دقيقه مطرح مي شود تعريفي كاملاً دقيق و جامع است :
«سيستم، مجموعه اي از اجزاء و روابط ميان آن هاست كه توسط ويژگي هائي معين به هم وابسته يا مرتبط ميشوند و اين اجزاء با محيطشان يك كل را تشكيل مي دهند» (هال وفاگن، 1968، ص 81). اين تعريف دو ويژگي دارد :
1) به اندازه كافي جامع است و كاربرد گسترده اي دارد،
2) به اندازه كافي ژرف نگري دارد به گونه اي كه همه عناصر لازم براي تمييز و شناسائي سيستم ها را معرفي كند. (رضائيان، 1380، ص 28).
بنابر تعريفي ديگر، سيستم مجموعه اي است از اجزاي به هم وابسته كه به علت وابستگي حاكم بر اجزاي خود كليت جديدي را پديد آوردهاند. اجزاي سيستم ضمن برخورداري از ارتباطاتي كنشي و واكنشي از نظم و سازمان خاصي پيروي مي نمايند و در جهت تحقق هدف هاي معيني كه دليل وجودي سيستم است فعاليت مي كنند.
آن چه در اين تعريف واجد اهميت است را مي توان در سه ويژگي اصلي خلاصه كرد : مفهوم كليت، روابط متقابل بين اجزا و وجود هدف. به عبارت ديگر زماني كه اين سه مشخصه اساسي در كنار همديگر قرار گيرند اطلاق واژه «سيستم» به هر موجوديتي امكان پذير مي شود. بايد توجه داشت كه به طور كلي سيستم ها ما را احاطه كرده اند. ما محيط بر سيستمها و نيز محاط در آن ها هستيم. با نگاهي دقيق به هستي و با تعمقي در خود و در غير با نمونه هاي بي شماري از سيستم ها مواجه مي شويم. وجود هر يك از ما سيستمي است كه از اجزائي مرتبط با يكديگر تشكيل شده است و براي دستيابي به هدفي، مسيري را ميپيمايد. در درون ما سيستم هائي با قلمروهائي متفاوت وجود دارند كه هر يك با نظم و سازمان مشخصي فعاليت مي كنند و براي ادامه حيات ما به هستي خود ادامه مي دهند. ما نيز كم وبيش به همين ترتيب در زمره يك جزء ازطريق ارتباطاتيكه باديگراجزاء برقرار ميكنيم براي هستي سيستمهاي ديگردرتلاش هستيم.
به بهانه بهار، تغییر در باورها
به بهانه بهار، تغییر در باورها
بهار بهانه ای است برای تغییر، برای بیداری از خواب زمستانی و شکفتن . تلاشی است برای نو شدن، رشد و بهبود. با امدن بهار به طبیعت، شور و شوق عجیبی در خیلی از ما برای اهداف جدید، برنامه های جدید و رفتارهای جدید ایجاد می شود.
می خواهیم سال جدید پربار تر و پرشکوه تر از سالیان گذشته باشد. می خواهیم اهداف و کارهای نیمه تمام گذشته را سر و سامان دهیم و به نتیجه برسانیم. اما پس از گذشت چند صباحی بعضا متوجه می شویم که سال جدید نیز با سالهای گذشته فرق چندانی نکرده است.
به واقع مثل گذشته آغازگر خوبی بودیم و حداقل بر روی کاغذ همه چیز خوب پیش می رفت اما در عمل خواسته هایمان تحقق نیافته است. دوباره می شویم همان انسان سابق با افکار، رفتار و عادات گذشته. براستی چرا اغلب در برنامه ریزی و اجرای آن شکست می خوریم. آسیب شناسی این موضوع البته بحث مفصلی است. اما با استناد به یافته های علم روان شناسی میتوان به یک نکته مهم اشاره کرد و آن اینکه بدون تغییر در باورهای ذهنی و ثابتمان نمی توانیم انتظار چندانی برای تغییر رفتار و عملکردمان داشته باشیم. به همین منظور ابتدائا باید شناخت مناسبی از باورها و احکام کلی ذهنمان در ارتباط با توانایی ها، ارزش ها، نگرشها، و خواسته هایمان کسب نموده و پس از تجزیه و تحلیل منطقی آنها نسبت به رد، قبول، اصلاح و یا جایگزینی های آنها با موارد مثبت اقدام نماییم. بدیهی است تغییر این باورهای نسبتا ثابت و پایدار که در طول سالیان متمادی شکل گرفته سهل و آسان نخواهد بود. اما چاره ای جز رویارویی با آنها نداریم چراکه بدون تغییر آنها، امیدی به تغییرات پایدار در رفتارمان نخواهد بود.
معرفی کانال تلگرام مدیریت و موفقیت
معرفی کانال تلگرامی مدیریت و موفقیت
کانال تلگرامی مدیریت و موفقیت حاوی مطالب متنوعی آموزشی در خصوص مدیریت و رفتار سازمانی، روان شناسی، موفقیت، مدیریت زمان، تحلیل رفتار متقابل، تفکر سیستمی، اقتصاد و جامعه شناسی راه اندازی شد. علاقمندان می توانند از طریق لینک زیر از مطالب کانال استفاده نمایند:
Telegram.me/successtime
تفکر سیستمی - هگل و نظریه روابط درونی
هگل و نظریه روابط درونی
ریشه های اندیشه سیستمی در بلندای تاریخ بشری جای دارد. از زمان های قدیم مفهوم سیستم مورد توجه اندیشمندان و فلاسفه قرار داشته است. ارسطو، افلاطون، ابن خلدون، مولوی، لایپ نیتز، هگل و هرمان هسه از جمله دانشمندانی هستند كه به مفهوم سیستم توجه داشته اند.
شاید بتوان ریشه های طرز فكر سیستمی را به شكل اولیه و ابتدائی آن در منطق ارسطوئی و شیوه استدلال قیاسی او جستجو كرد. ولی آن چه مسلم است تنه اصلی و ساقه های آن چه كه امروزه به نام دید سیستمی با طرز نگرش سیستمی شناخته شده در افكار و فلسفه «هگل» فیلسوف شهیر آلمانی نهفته است.
«نظریه روابط درونی» هگل شاید ساده تر از هر كسی به وسیله «بردلی» (یكی از هگل شناسان معروف آكسفورد) بیان شده است. بدین ترتیب كه وقتی یك موجود مانند A وارد روابطی با موجودهای دیگر مانند B و C میگردد، خاصیت كیفیت یا مشخصاتی مانند P پیدا می كند كه نتیجه این روابط است. به عبارت دیگر، خاصیت یا كیفیت P كه در حال رابطه A با B و C به وجود آمده فقط نتیجه این روابط است و اگر چنین روابطی وجود نداشت چنین خاصیت و كیفیتی نیز در A نبود و A چیزی غیر از آن چه هست، می بود. با چنین نظریه ای ماهیت و ذات موجودات با ورود آن ها به برقراری ارتباط با موجودات دیگر تغییر پیدا می كند و این درست نقطه مقابل روش های شناخت مكانیسمی[1] است كه در آن ها فرض اساسی بر این است كه روابط مابین موجودات ماهیت آن ها را عوض نمی كند چنان كه خود هگل اشاره می كند :
«این ویژگی بررسی مكانیكی است كه هر رابطه ای كه بین موجودات به وجود می آید مربوط به ماهیت آن موجودات نیست، حتی اگر این رابطه، دو موجود یا دو شیئی را به صورت موجود واحد جدیدی در آورد به نظر آنان (مكانیست ها) این چیزی غیر از روی هم گذاشتن، آمیختن و یا انباشتن در شیئی قبلی نیست».
بنابراین بنا بر نظریه درونی هگل، بعد از برقراری رابطه با موجودات دیگر، (به خاطر تاثیری كه از این رابطه می گیرند) ماهیت و ذات آن ها تغییر می كند ولی در نظریه شناخت مكانیستی، روابط مابین موجودات ماهیت آن ها را عوض نمی كند.
از جهان بینی هگل و نظریه «روابط درونی» او چهار فرض اساسی زیر را كه مورد توجه «دكترین» های جدید نظریه سیستم هاست می توان نتیجه گرفت :
1) كل بیشتر از مجموع اجزائش می باشد :
البته منظور از واژه مجموع، جمع ریاضی[2] نیست بلكه منظور طرز قرار گرفتن و سازمان اجزاء می باشد به طوری كه اگر اجزاء را بدون سازمان یا نظم به خصوصی روی هم قرار دهیم كل حاصل نمی شود.[3]
2) كل ماهیت اجزائش را تعیین نمی نماید :
بدین معنی كه خواص و كیفیات كل نه تنها با خواص اجزائش فرق دارد بلكه غالباً خواص كل در اجزائش یافت نمی شود.
3) رفتار و حالات اجزاء را نمی توان جداگانه و بدون در نظرگرفتن آن ها در داخل نظام كل مشخص نمود :
چون ماهیت واقعی این رفتار و حالات فقط در حال رابطه با همدیگر مشخص نمی شود.
4) اجزاء یك كل، متقابلاً و پیوسته با هم در ارتباطند :
به بیان دیگر به همان گونه كه در طبیعت عنصر ساده ای در حال آزاد نمی توان یافت اجزاء یك كل را نیز در هیچ لحظه ای نمی توان آزاد و عاری از روابط با سایر اجزاء مشاهده و فرض نمود.
برگرفته از جزوه دوران دانشجویی، کلاس مرحوم دکتر میرزایی اهرنجانی
برگزاری کارگاه آموزشی تفکر سیستمی در سازمان منطقه آزاد پتروشیمی بندر ماهشهر
برگزاری کارگاه آموزشی تفکر سیستمی
در سازمان منطقه آزاد پتروشیمی (بندر ماهشهر)
کارگاه آموزشی تفکر سیستمی برای تعدادی از کارشناسان و سرپرستان سازمان منطقه آزاد پتروشیمی بندر ماهشهر بمدت 16 ساعت برگزار شد.
در دوره مذکور موضوعات ذیل ارائه شد:
- ضرورت و اهمیت تفکر سیستمی
- تفاوتهای روشهای سیستمی و غیرسیستمی در برخورد با مسائل
- اصول و قواعد تفکر سیستمی
- کاربرد تفکر سیستمی در تجزیه و تحلیل مسائل سازمانی
- کاربرد تفکر سیستمی در ایجاد سینرژی در سازمان
- روش بررسی مسائل سازمانی با تفکر سیستمی
نکته قابل توجه در برگزاری کارگاه مذکور تکمیل و بروز رسانی کاربرگهای تمرین تفکر سیستمی بود. با استفاده ازمجموعه 20 صفحه ای کاربرگها، پس از طرح هر یک موضوعات، فرصتی جهت تمرین موضوع جدید، و سپس ارائه آنها به جمع و بحث گروهی اختصاص می یافت که باعث افزایش کارائی آموزشی کارگاه گردید.
همچنین جهت کاربردی نمودن مباحث مطروحه، با محوریت طرح مسائل سازمانی و تجزیه و تحلیل مسائل و ارائه راهکارهای سیستمی، بحث گروهی انجام شد.
تفکر سیستمی، خصوصیات و اهمیت آن
ترجمه مقاله انگلیسی:
تفکر سیستمی، خصوصیات و اهمیت آن
What is systems thinking?
تفکر سیستمی چیست؟
تفکر سیستمی، چشم اندازی جدید و قدرتمند، یک زبان خاص، و مجموعه ای از ابزارهاست که شما می توانید برای حل معضلات در زندگی روزمره و کاری خود استفاده کنید. تفکر سیستمی روشی برای درک واقعیتهاست که بیشتر از اجزای سیستم، بر اساس روابط بین اجزای سیستم می باشد. بر اساس یکی از حوزه های مطالعه، معروف به پویایی سیستم ها، تفکر سیستمی دارای ارزش کاربردی است که بر اساس بنیانهای تئوریکی مستحکمی استوار است.
Why Is Systems Thinking Important?
چرا تفکر سیستمی مهم است؟
چرا تفکرسیستمی با ارزش است؟ بدین دلیل که می تواند به شما در طراحی راه حلهای هوشمندانه و پایدار برای حل مشکلات کمک کند. به بیان ساده، تفکر سیستمی به شما تصویری دقیق تر، از واقعیت ارائه می دهد به طوری که شما می توانید با نیروهای طبیعی (داخلی) یک سیستم به نتیجه مورد نظر دست یابید. همچنین شما را به طرز تفکری سوق میدهد که در حل مشکلات و راه حلها با نگاهی جامع و بلند مدت بنگرید. برای مثال، چگونه ممکن است راه حل خاص شما برای یک مشکل در دراز مدت جوابگو باشد و چه پیامدهای ناخواسته ای ممکن است داشته باشد؟ در نهایت ، تفکر سیستمی بر پایه اصول اساسی و جهانشمولی است که شما به محض یادگیری و تشخیص آن، می توانید در همه عرصه های زندگی از آن استفاده نمایید.
What Are Systems?
سیستم ها چه هستند؟
دقیقا یک سیستم چیست؟ سیستم گروهی از اجزای مرتبط، در تعامل با هم، و به هم وابسته است که یک کلیت واحد و پیچیده را تشکیل میدهد. سیستمها همه جا هستند به عنوان مثال ، بخش تحقیق و توسعه در سازمان شما، سیستم گردش خون در بدن تان ، سیستم شکار و شکارچی در طبیعت ، سیستم احتراق در اتومبیل شما ، و غیره. سیستم های بوم شناسی و سیستم های اجتماعی انسانی سیستمهای زنده هستند؛ سیستم هائی که توسط انسان ساخته شده اند از قبیل اتومبیل و ماشینهای لباسشوئی سیستمهای غیرزنده هستند. اکثر متفکران سیستم ها، تمرکز خود را بر سیستمهای زنده و بطور خاص بر سیستمهای اجتماعی انسان گذاشته اند. با این وجود ، اندیشمندان بسیاری، نیز علاقه مند به تاثیرات نظام های اجتماعی انسانها بر سیستم های زیست محیطی بزرگتر در سیاره ما هستند.
سیستم ها دارای چند خصوصیت قابل تعریف هستند :
• هر سیستم هدفی در یک سیستم بزرگتر دارد. به عنوان مثال : هدف از واحد تحقیق و توسعه در سازمان شما تولید ایده های جدید برای محصولات و ایجاد امکاناتی برای سازمان است.
• همه اجزای سیستم باید به ترتیبی در اختیار سیستم قرار گیرند که هدف سیستم را بطور بهینه انجام دهند. به عنوان مثال: سیستم تحقیق و توسعه در سازمان شما متشکل از افراد، تجهیزات و فرآیندهایی میباشد. اگر شما هر یک از این اجزا را حذف کنید این سیستم عملکردی نخواهد داشت.
• قطعات سیستم باید در نظم و حالتی خاص قرار گیرند تا سیستم هدف خود را انجام دهد. به عنوان مثال: اگر بخواهید روابط گزارش دهی در واحد تحقیق و توسعه را تغییر دهید، بطوریکه مسئول واحد محصول جدید به تکنیسین آزمایشگاه ورود مواد گزارش دهد، واحد موردنظر احتمالا در نیل به اهداف خود دچار مشکل خواهد شد.
• تغییرات سیستم در پاسخ به بازخوردها. کلمه بازخورد نقش محوری در تفکر سیستمی ایفا میکند. بازخورد، اطلاعاتی است که به صادرکننده اصلی اطلاعات ارسال میگردد تا فعالیتهای بعدی خود را تسهیل نماید. مثال : فرض کنید که شما خیلی سریع در هنگام رانندگی اتومبیل میپیچید، خطوط روی جاده در پیچیدن به شما کمک میکنند. این خطوط بازخوردی را برای شما ایجاد میکنند که به شما اطلاع میدهد تا کاری که انجام میدهید تغییر داده و ماشین خود را در مسیر درست قرار دهید.
• سیستم ها ثبات خود را از طریق تنظیمات بر اساس باز خورد حفظ می کنند. عنوان مثال : درجه حرارت بدن شما به طور کلی 98.6 درجه فارنهایت است. اگر حرارت بدن تان بالا برود، بدن شما عرق میکند تا خنک شوید .
Systems Thinking as a Perspective: Events, Patterns, or System?
تفکر سیستمی به عنوان نگرش : رویدادها ، الگوها ، و یا سیستم ها ؟
تفکر سیستمی به ما کمک می کند با نگرشی جدید به رویدادها و الگوها بنگریم و در پاسخ به آنها با دیدی کاملتر عمل نماییم. به عنوان مثال، فرض کنید رویدادی مانند آتش سوزی در شهر شما اتفاق افتاده است. شما میتوانید با خاموش کردن آتش به سادگی به آن واکنش نشان دهید. در این حالت شما فقط عکس العمل نشان داده اید و هیچ کاری برای آتش سوزی های بعدی انجام نداده اید. حال آنکه اگر شما آتش را خاموش نمایید و به مطالعه در محل آتش سوزی بپردازید، در این حالت شما به الگوها نیز توجه کرده اید. برای مثال، شما ممکن است متوجه شوید که برخی از محله ها بیشتر آسیب دیده است. اگر شما ایستگاههای آتش نشانی را در این مناطق ایجاد کنید، خود را با وضعیت فعلی تطبیق داده اید. شما هنوز هم کاری برای جلوگیری از آتش سوزی های جدید انجام نداده اید . حال فرض کنید که شما در جستجوی سیستمها هستید – مانند سیستمهای تشخیص دود و مواد و مصالح ساختمانی – تا مشکل الگویی که در محله ها یافتید را حل کنید. اگر شما سسیستمهای هشدار آتش و قوانین جدید در مورد ایمنی و آتش سوزی ایجاد کنید، تغییراتی ایجاد کرده اید. و در نهایت ، برای جلوگیری از آتش سوزی های جدید کارهایی انجام داده اید.
به همین دلیل است که نگرش به دنیا از طریق تفکر سیستمی این چنین قدرتمنداست . تفکر سیستمی باعث میشود در عمل جهانی بهتر بنا کنید.
Systems Thinking as a Special Language
تفکر سیستمی به عنوان یک زبان خاص
به عنوان یک زبان ، تفکر سیستمی دارای ویژگی های منحصر به فردی است که به شما در مورد ارتباط با دیگران در مورد بسیاری از نظام های اطراف ما کمک میکند.
• تفکر سیستمی بیشتر از جزئیات برکلیات تاکید می کند و تاکید آن بر نقش هاست مانند نقش ما در بسیاری از سیستمهایی که در محل کار داریم.
• تقکر سیستمی بر باز خورد های حلقه ای (گردشی) تاکید میکند. (به عنوان مثال ، A منجر به B، و B منجر به C شده وآن هم منجر به A می گردد) بجای برخورد بصورت خطی ( که در این حالت A منجر به B ، و B منجر به C، و آن هم منجر به D و....می گردد.)
• تفکر سیستمی شامل اصطلاحات ویژه ای است که رفتار سیستم را توصیف میکند ، مانند تقویت فرآیند (جریان بازخوردی که باعث کاهش یا افزایش تصاعدی می شود.) و یا فرایند تعادل ( یک جریان بازخوردی که تغییرات را کنترل می کند تا ثبات سیستم برقرار شود.)
Systems Thinking as a Set of Tools
تفکر سیستمی به عنوان مجموعه ای از ابزارها
حوزه تفکر سیستمی طیف وسیعی از ابزارها را ایجاد کرده است که به شما امکان می دهد تا (1) درک تان از رفتار و یا ساختار یک سیستم را بصورت گرافیکی ترسیم نمایید. (2) در مورد درک خود از یک سیستم با دیگران ارتباط برقرار نمایید. (3) در هنگام بروز مشکلات در رفتار سیستم، عملیات لازم را اعمال نمایید.
این ابزارها شامل حلقه های علیت، نمودارهای رفتارها در طی زمان، نمودارهای جریان و موجودی، الگوهای سیستم ها، - که به شما توان تجسم و توصیف درک تان از یک سیستم را می دهند – مدلهای شبیه سازی کامپیوتری و شبیه سازهای مدیریت که به شما کمک می کند تا اثر بالقوه مداخلاتتان را آزمایش کنید.
***
چه شما تفکر سیستمی را بعنوان روشی جدید تلقی کنید، و چه مجموعه ای از ابزارها بدانید ، در هر صورت تفکر سیستمی قدرت و پتانسیلی دارد که به محض یادگیری، بسیار سخت می توانید از ان جدا شوید و هر چه بیشتر یاد بگیرید، اشتیاقتان به یادگیری بیشتر خواهد شد.
برگزاری کارگاه آموزشی نگرش و تفکر سیستمی در صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم
برگزاری کارگاه آموزشی نگرش و تفکر سیستمی
در صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم
کارگاه آموزشی نگرش سیستمی و تجزیه و تحلیل سیستمها و روشها برای تعدادی از کارکنان صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم برگزار شد.
در دوره مذکور موضوعات ذیل ارائه شد:
ضرورت و اهمیت تفکر سیستمی
تفاوتهای روشهای سیستمی و غیرسیستمی در برخورد با مسائل
اصول و قواعد تفکر سیستمی
کاربرد تفکر سیستمی در تجزیه و تحلیل مسائل سازمانی
کاربرد تفکر سیستمی در ایجاد سینرژی در سازمان
روش بررسی مسائل سازمانی با تفکر سیستمی
همچنین جهت کاربردی نمودن مباحث مطروحه، تمرین تکنیکهای ارائه شده و انجام آزمونهایی با محوریت طرح مسائل سازمانی و تجزیه و تحلیل سیستمی مسائل و ارائه راهکارهای سیستمی برگزار شد.
طبقه بندي سيستم ها
طبقه بندي سيستم ها
دانشمندان و متفكران، طبقه بندي هاي گوناگوني را براي سيستم ها قائل شده اند. در اين جا به نمونه هائي از آن ها اشارهمي شود.
سيستم هاي اصلي و فرعي :
سيستم ها به دو دسته اصلي و فرعي تقسيم شده اند. سيستم فرعي جزئي است كه بر خود نظارت دارد و ضمن انجام وظيفه خاص براي رسيدن به هدف معيني مي كوشد. با ديد گسترده تري اين سيستم فرعي كه نقش ويژه اي را ايفا مي كند خود يكي از اجزاي تشكيل دهنده سيستم بزرگ تري است كه مي توان آن را «سيستم اصلي» نام نهاد. بنابراين سيستم اصلي از به هم پيوستن چند سيستم فرعي پديد مي آيد. بايد توجه داشت كه وابستگي سيستم فرعي به سيستم اصلي سبب تحليل سيستم فرعي در سيستم بزرگ تر نشده، بلكه سيستم فرعي در عين حال كه به انجام دادن وظائف خويش مشغول است در جهت تحقق هدف هاي سيستم بزرگ تر نيز فعاليت مي كند. به عنوان مثال در سيستم اصلي بدن، سيستم هاي فرعي گوارش، اعصاب، تنفس و گردش خون، هر يك وظائف خويش را انجام مي دهند ودر عين حال با يكديگر مربوطند و ارتباط آن ها با يكديگر در جهت كار سيستم اصلي بدن است. به همين ترتيب در سيستم اصلي شبكه آموزشي كشور به عنوان نمونه هائي از سيستم هاي فرعي مي توان به آموزش ابتدائي، آموزش دبيرستاني، آموزش فني و حرفه اي و آموزش دانشگاهي كه البته هر يك از آن ها نيز براي سيستم هاي فرعي تر درون خود سيستم اصلي محسوب مي شوند اشاره كرد.
سيستم هاي باز و بسته :
سيستم بسته، سيستم ساده اي است كه با محيط خود ارتباطي برقرار نمي كند. سيستم باز، سيستمي است كه با محيط خود مرتبط است . سيستم هاي بسته در برخورد با محيط، سازمان خود را از دست مي دهند يا جهت فعاليتشان تغيير مي كند. براي مثال چنانچه يك اتم را كه سيستمي بسته است بشكنيم و با محيطش ارتباط دهيم از صورت اوليه اش خارج شده و نظم سيستمي آن دچار اختلال مي شود. لازم به ذكر است كه به سختي مي توان سيستم كاملاً بسته را در ذهن متصور ساخت و سيستم بسته اصطلاحي نظري و مجرد است، زيرا سيستم ها در هر حال به نحوي با محيط خود مرتبط هستند.
طبقه بندي سيستم ها بر اساس ميزان پيچيدگي :
هزاران سال است كه آدمي در انديشه طبقه بندي پديده هاست. به طوري كه انسان هاي نخستين نيز گياهان و جانوران را به گروه هاي «مفيد يا مضر» و «قابل استفاده يا غيرقابل استفاده» طبقه بندي مي كردند. ارسطو با شناسائي تعداد هزار و چند حيوان و گياه آن ها را رده بندي كرد. طرح رده بندي ساده اي كه ارسطو ارائه داد، حيوانات را به سرخ خون (مهره داران) و غير سرخ خون (بي مهرگان) و گياهان را (بر اساس اندازه و ظاهر آن ها) به علف ها، گياهان بوته دار و درختان تقسيم مي كرد. اين طرح تا قرن هجدهم – يعني هنگام مطرح شدن انديشه لزوم و طبقه بندي اجزاء و عناصر پديده ها توسط لينائوس[1] – مورد استفاده بود (شودربك و ديگران، 1975، ص 22)
هر طرح طبقه بندي، هر چند هم كه قراردادي باشد، با يك هدف ذهني ويژه تنظيم مي شود. دانش آموزان را مي توان بر مبناي ميزان توانائي آن ها،آب و هوا را مي توان بر اساس درجه گرما و ميزان بارندگي، و كتاب ها را مي توان بر مبناي تخيلي بودن و واقعي بودن طبقه بندي كرد. در همه اين طبقهبندي ها مبنائي براي طبقه بندي مدنظر قرار مي گيرد و نظمي در طرح طبقه بندي ايجاد مي شود كه به مطالعه پديده هاي مشابه نيز كمك مي كند. طبقه بندي سيستم ها را مي توان بر مبناي عوامل متعددي انجام داد. يكي از اين عوامل «ميزان پيچيدگي» است.
بولدينگ سلسله مراتبي را براي طبقه بندي سيستم هاي گوناگون ارائه داده است. در اين سلسله مراتب ميزان پيچيدگي سيستم هاي هر سطح از سيستم هاي سطح پيشين بيشتر است و قوانين سطوح پيشين در سطوح بعدي نيز صدق مي كند در حالي كه سطوح بعدي هر يك خصوصيات خاصي دارند كه طبقات پيشين فاقد آن ها هستند (بولدينگ، 1971، ص 20-28) . اين سطوح عبارتند از :
1) سطح ساختارهاي ايستا - اين سطح، سطح چهارچوب ها نيز ناميده مي شود مانند نقشه يك زمين يا يك نمودار سازماني.
2) سطح سيستمهاي متحرك ساده - در اين سطح كه سطح ساعت گونه نيز ناميده مي شود، حركاتي از پيش تعيين شده مشاهده مي شود مانند حركت دوچرخه، حركت موتورهاي بخار و حركت منظومه شمسي. بيشتر نظريه هاي علوم فيزيك، شيمي و اقتصاد در اين سطح قرار مي گيرند.
3) سطح سيستم هاي سايبرنتيكي – يا سطح سازوكارهاي كنترل خودكار و خودتنظيم كه مي توانند تعادل خود را حفظ كنند، مانند ترموستات و موشك هاي قاره پيما. در اين سطح رفتار، سيستم هدفجوست، ولي نميتواند تغيير هدف بدهد. در اين سيستم ها، ارتباط و كنترل، لازمه حفظ تعادل سيستم و ادامه عمليات در مسير از پيش تنظيم شده است. نكته مهم اين است كه عمل ارتباط (مثل انتقال درجه حرارت در ترموستات) و كنترل (از طريق قطع و وصل جريان) توسط خود سيستم و بدون دخالت عوامل خارجي انجام ميگيرد.
4) سطح سيستم هاي باز، سيستم هاي خودكفا و سيستم هاي قادر به توليد مثل – اين طبقه به سيستم هاي ياخته اي يا سلولي كه مرز جدائي موجود زنده از جماد هستند، اختصاص مي يابد.
5) سطح سيستم هاي تكاملي رستني، نظير گياهان – در اين سطح شكل ساده اي از تقسيم كار بين سلول ها مشاهده مي شود. همچنين در دوره زندگي سيستم هاي موردنظر در اين سطح مراحل مشخصي به صورت تكويني برنامه ريزي شده اند.
6) سطح سيستم هاي حيواني – سيستم هاي اين سطح از تحرك و خودآگاهي بيشتري برخوردارند و داراي گيرنده هاي اطلاعاتي مخصوصي نظير چشم و گوش بوده، از سيستم اعصاب و مغز نيز برخوردار هستند، بنابراين قادرند كه اطلاعات را گرفته، تعبير و تفسير كرده و نسبت به آن واكنش مناسب نشان دهند.
7) سطح سيستم هاي انساني – اين سيستم ها خودآگاه هستند، در واقع سيستم هاي اين سطح مخلوقاتي هستند كه بر «توان كسب آگاهي خود» وقوف دارند، يعني «مي داند كه مي تواند بداند». انسان علاوه بر هدفجو بودن، كمال جو نيز هست، و به دنبال مطلوب هائي است كه رسيدن به آن ها مشكل و گاهي محال است
8) سطح سيستم هاي اجتماعي – اين سطح شامل سيستم هاي سازماني مي شود. اين سيستم ها تحت تاثير عواملي نظير ارزش ها، نقش ها، تاريخچه، فرهنگ و آثار هنري قرار دارند. اين دسته از سيستم ها در شمار پيچيدهترين سيستم هاي شناخته شده قرار مي گيرند. واحد تشكيل دهنده اين گونه سيستم ها انسان نيست بلكه نقشي است كه انسان در سيستم اجتماعي بازي مي كند. براي مثال در يك اداره از ميان 3 نفر كه كار معيني را انجام مي دهند يك نفر به خاطر دريافت حقوق، ديگري به خاطر علاقه به كار و شغل خود و سومي به خاطر خدمت به مردم كار مي كند. بدين ترتيب گرچه كار آن ها يكسان است، ولي هر يك نقش هاي متفاوتي را اجرا مي كنند. (باكلي، 1967، ص 490-513).
9) سطح سيستم هاي ماوراء الطبيعه، نمادي و مجرد دنياي ناشناخته ها – اين سيستم ها در مرتبه اي قرار دارند كه گيرنده هاي اطلاعاتي بشر، قادر به گرفتن اطلاعات از آن ها نيست و انسان از طريق دانش نتوانسته است به آن ها راه يابد، از اين رو ماهيت پديده ها و حوادثي مانند مرگ براي او مبهم مانده است ( هر چند مكتب هاي توحيدي با اعتقاد به وحي و ارتباط انبياء با ماوراءالطبيعه و سراي ديگر، توانسته اند اطلاعاتي را فراتر از محدوده قدرت علم بشر در اختيار وي قرار دهند).
سه سطح اول كه مشتمل بر سيستم هاي فيزيكي و مكانيكي هستند با علوم «طبيعي- فيزيكي» سر و كار دارند. سه سطح بعدي از سيستم هاي بيولوژيكي تشكيل شده اند و قلمرو زيست شناسي، گياه شناسي،جانورشناسي و پزشكي محسوب مي شوند. سيستم هاي سه سطح آخر نيز با علوم انساني، اجتماعي، رفتاري، هنر و مذهب سرو كار دارند. شواهد تجربي و پيشرفت هاي نظري در نظريه سيستم ها حكايت از آن دارند كه سيستم هاي «طبيعي- فيزيكي»، «زيستي» و «اجتماعي- فرهنگي» رابطه اي به هم پيوسته دارند و به ترتيب پديدار شده اند (نيكولاس، 1992، ص 54) . هر چند مديريت عمدتاً با سيستم هاي سطوح هفتم و هشتم ارتباط دارد ولي براي تحقق هدف ها، نتايج و تنظيم فراگردها از سيستم هاي سطوح ديگر نيز استفاده مي كند.
آشنايي با تجزيه و تحليل سيستم
آشنايي با
تجزيه و تحليل سيستم
تجزيه و تحليل سيستم عبارت از شناخت جنبه هاي گوناگون سيستم و آگاهي از چگونگي عملكرد اجزاي آن به منظور دستيابي به اطلاعات بنيادين جهت طراحي و استقرار سيستم مناسب است. هدف از تجزيه و تحليل سيستم، ايجاد اصلاح و بهبود در وضع سازمان از طريق به جا آوردن رويه ها و روش هاي بهتر انجام كار است. با توجه به اين كه سيستم مجموعهاي از روش ها و شيوه هاي انجام كار است، فردي كه مسئوليت تجزيه و تحليل سيستم ها را بر عهده دارد، بايستي علاوه بر كل سيستم نسبت به روش هاي موجود و شيوه هاي انجام كار نيز شناخت كافي بدست آورد و با درك ارتباط و هم بستگي ميان آن ها نسبت به نقشي كه هر يك در تامين هدف سازماني بر عهده دارند آگاهي يابد.
يكي از مهم ترين وظائف مديران در سازمان ها وظيفه ايجاد تغيير است. تجزيه و تحليل سيستم ها مي تواند به عنوان ابزاري مفيد به مديران در انجام وظيفه ايجاد تغيير كمك كند. نظر به اين كه سازمان ها روز به روز توسعه و گسترش بيشتري يافته اند، نقش تجزيه و تحليل را بايستي تحليل گران سيستم، كه افرادي كارآزموده و كارشناس هستند بر عهده گيرند و از وضع موجود سازمان ها تصوير برداريكنند. شناخت كامل و جامعي از آن چه كه هست به دست آورند و با دقت در تصاوير به دست آمده نقاط ضعف و كمبودها را مشخص كنند و راه حل هاي مناسب را پيش بيني كنند و در اختيار مديران قرار دهند. اين افراد را مي توان هم از درون سازمان انتخاب كرد و هم از بيرون سازمان يعني از موسسات مشاور مديريت كه در زمينه تجزيه و تحليل تخصص دارند. در حال حاضر نسبت به نقش مهم تجزيه و تحليل سيستم ها و روش ها در سازمانهاي ما وقوف بيشتري حاصل شده است و اين روند سير صعودي نيز دارد.
فردي كه نسبت به امر تجزيه و تحليل اقدام مي كند تحليل گر يا آناليست خوانده مي شود. وي درباره نحوه كار سيستم بررسي مي كند، نتايج بررسي هايش را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهد،سيستمي را طرحريزي مي كند كه داراي اثربخشي بيشتري باشد و براي اجرا و استقرار سيستم جديد همكاري مي كند و توصيههاي لازم را ارائه مي دهد.
از آن جا كه تجزيه و تحليل كاري مستمر و دائم است از قدم هاي آن به عنوان دور،چرخه و يا سيكل تجزيه و تحليل ياد شده است. تجزيه و تحليل سيستم ها و روش ها بايد به طور متوالي در سازمان انجام گيرد و وضع موجود سازمان را با آخرين تغييرات و تحولات تطبيق دهد.
تعريف تجزيه و تحليل سيستم :
تجزيه و تحليل سيستم عبارت از : شناخت جنبه هاي مختلف سيستم، چگونگي عملكرد اجزاي تشكيل دهنده آن و نحوه و ميزان ارتباط بين آن ها به منظور دستيابي به مبنائي جهت طراحي و اجراي يك سيستم مناسب تر است.
تجزيه و تحليل سيستم به ما كمك مي كند تا موقعيت كنوني سازمان را به خوبي درك كنيم، از جريان كار مطلع شويم و آن را مورد ارزيابي قرار دهيم و براي رفع نارسائي ها و مشكلات بهترين راه حل را انتخاب كنيم. بنابراين تجزيه و تحليل سيستم را مي توان بررسي سيستم هاي فرعي يا زير سيستم هاي موجود در سازمان تعريف كرد كه به منظور كسب اطمينان از مناسب بودن روش هاي جاري و ارزيابي ميزان اثربخشي آن ها انجام مي شود. هدف از تجزيه و تحليل سيستم ايجاد اصلاح و بهبود در وضع سازمان از طريق يافتن رويه ها و روش هاي بهتر انجام كار است.
در يك سازمان، سيستم را مجموعه اي از روش ها نيز تعريف كرده اند، روش هائي كه به يكديگر وابسته اند و با اجراي آن ها بخشي از هدف سازماني تحقق مي يابد. روش ها نيز به نوبه خود مجموعه اي از شيوه هاي گوناگون انجام كار به شمار مي آيند كه با استفاده از آن ها مي توان به هدف هاي نهائي سازمان دست يافت. (شكل 2-1)
روش[1] عبارت است از يك رشته عمليات و مراحلي كه براي حصول به كل يا بخشي از هدف هاي يك سيستم انجام مي شود. در هر روش، نوع كار، شخص يا اشخاصي كه عمليات و وظائف مربوطه را انجام ميدهند، مراحلي كه بايد طي شود و شيوه هائي كه بايد به كار رود مشخص مي شود. به طور معمول، روش انجام كار تدوين و در سازمان حفظ مي شود. مانند روش استخدامي در سيستم پرسنلي، روش انبارداري در سيستم تداركاتي و يا روش محاسبه قيمت تمام شده در سيستم حسابداري.
شيوه[2] عبارت است از تشريح جزئيات نحوه انجام دادن كار، مانند حضور و غياب دانشجويان در كلاس با استفاده از ليست مرتب شده كامپيوتر و يا شيوه تصحيح اوراق يك امتحان با توجه به امتيازات تعيين شده براي هر يك از پرسش ها .
با توجه به آن چه گفته شد، سيستم مجموعه اي از روش ها و شيوه هاي انجام كار است. فردي كه مسئوليت تجزيه و تحليل سيستم ها را بر عهده دارد بايستي علاوه بر كل سيستم، نسبت به روش هاي موجود و شيوههاي انجام كار نيز شناخت كافي به دست آورد و با درك ارتباط و همبستگي ميان آن ها نسبت به نقشي كه هر يك در تامين هدف هاي سازماني بر عهده دارد آگاهي يابد.(زاهدي، 1381، صص 39-37)
ارتباط مديريت با تجزيه و تحليل سيستم
ارتباط مديريت با تجزيه و تحليل سيستم
يكي از مهمترين وظائفي كه براي مديران برشمرده اند وظيفه ايجاد تغيير به منظور بهبود سازمان است. مديران موظفند در عين حال كه تعادل سازمان خود را حفظ مي كنند همگام با آخرين تغييرات و تحولاتي كه در جهان رخ ميدهد تغييرات لازم را در سازمان خود به وجود آورند و از جديدترين روش ها و شيوههاي انجام كار در اداره امور سازمان خود بهره گيرند. حتي اگر مديري در راس پيشرفته ترين سازمان ها قرار داشته باشد، همچنان از انجام اين وظيفه مبري نخواهد بود. زيرا ما در دنيائي شتاب زده و با تغييرات سريع زندگي مي كنيم. تغيير و تحول در زندگي بشر به گونه اي جبري رخ ميدهد و اين تغييرات در تمام ابعاد زندگي اتفاق مي افتد. شتاب اين تغييرات روزافزون است و سازمان هاي ما نيز همزمان با ساير پديدههاي زندگي دستخوش تغيير و تحول بدون وقفه اند. در واقع كليه سيستم هاي موجود در اين دنياي متغيير و متحول محاط شده اند. هدف تمام سيستم ها بقاست، يعني بودن و وجود داشتن. براي نيل به اين هدف سيستمها چاره اي جز هماهنگ شدن با تغييرات و تحولات را ندارند. شرائط محيط بر سيستم تغيير و تحول است و وظيفه اساسي هر سيستم همگامي با تغيير و تلاش در جهت اعمال نفوذ بر تغيير است. در چنين وضعيتي اگر به شدت تلاش نكنيم سخت عقب ميمانيم. حتي براي حفظ وضع موجود نيز ناچاريم بي وقفه تلاش كنيم، در غير اين صورت در همان جائي كه هستيم هم نمي توانيم باقي بمانيم. بديهي است كه هر چه گرايش و تمايل ما به پيشرفت بيشتر و جدي تر باشد كوشش ما نيز بايد بيشتر و جدي تر صورت گيرد و تغيير را نيز سريع تر پذيرا شويم. پس همگامي با آخرين پيشرفت ها نياز به تلاش صد چندان دارد و با چنگ زدن به روش ها و رويه هاي كهنه و با بسنده كردن به آن ها نخواهيم توانست در چنين دنياي متحول و متغييري به حيات خود با كيفيت خوبي ادامه دهيم. در دنيائي كه به سرعت در حال حركت است توقف شايسته نيست و به زوال منتهي خواهد شد.
سازمان هاي ما نيز براي حفظ بقاي خود در چنين محيطي ملزم به پذيرش تغيير و استقبال از آن هستند. البته از لحظه اي كه روش نو و بديعي به وجود مي آيد تا زماني كه اكثريت افراد آن را بپذيرند و اجرا كنند يك فاصله بلند زماني وجود دارد. مديران سازمان ها موظفند تا جائي كه امكان دارد اين فاصله را كوتاهتر كنند. يعني موانع ايجاد تغيير را از سر راه بردارند. مديران بايستي متوجه باشند كه برخي افراد با وضع موجود انس مي گيرند، حتي اگر اين انس غيرمنطقي باشد. گروهي از كاركنان نيز به علت جمود فكري و ترس از تغيير، به دنبال ثبات هستند. در حالي كه بقاي خود آن ها مشروط به تغيير است، به ريسمان ثبات سازماني چنگ ميزنند و تحت اين لوا، نگراني خويش را از تغيير كتمان مي كنند. جان لاك در مورد اين گونه افراد اشاره جالبي دارد و مي گويد : «ثبات از خواص اذهان تنگ است» و به اين ترتيب ثبات را از ويژگي هاي تنگنظران مي داند.
برخي افراد نيز به علت احساس ناامني و عدم آگاهي از نحوه كاربرد شيوه هاي نوين و نيز احتمال از دست دادن منافع خاصي كه در وضع موجود دارند با هر نوع تغييري به مخالفت بر مي خيزند و در مقابل تغيير به شدت، از خود مقاومت نشان مي دهند.
مديران بايد خود از عوامل ايجاد تغيير باشند و اين اصل را باور داشته باشند كه سرعت در پذيرفتن افكار و روش هاي نو به موفقيت سازمان متبوعشان كمك مي كند.آنان بايد از همكاران خود بخواهند كه در جريان تغييرات، مشاركت موثر داشته باشند و نظرات سازنده و اصلاحي خويش را براي ايجاد تغييرات مطرح سازند. هر جا كه افراد در فرآيند تصميمگيري سهميم باشند همكاري بيشتري در اجراي تصميم و تغيير نشان مي دهند. هر چه آگاهي افراد از تغييرات و پيامدهاي آن ها بيشتر باشد مشاركتشان فزونتر و مقاومتشان در برابر تغيير كمتر خواهد بود. بايد توجه داشت كه نيازها همواره نامحدودند و آن چه كه باعث محدود كردن اين نيازها مي شود كمبود امكانات است. مديران با توجه به محدوديت امكانات و وجود كمبودها در زمينههاي گوناگون مانند نيروي انساني ( از ابعاد كمي و كيفي)، مواد اوليه و تسهيلات مورد نياز همواره بايد بكوشند تركيب معقولي از اين عوامل (يعني نيروي كار، مواد، تسهيلات، زمان و ...) را در سازمان به وجود آورند و با توجه به آخرين پيشرفت ها هماهنگي هاي لازم را در استفاده موثر از عوامل مزبور به عمل بياورند تا نقشي مثبت و فعال به منظور تشكيل سازمان هائي پويا و پايا ايفا كنند. سازماني پويا و ماندني است كه هدف هاي خود را با شرائط و نيازهاي متغير محيطي تطبيق دهد و انعطاف لازم را براي تغيير در ساختار دروني خويش به نحوي كه با تغييرات محيطي سازگار باشد نشان دهد. چنين سازماني مي تواند در دنياي بيترحم رقابت ها، به موجوديت خود ادامه دهد، از محيط خويش تاثير پذيرد، بر آن تاثير گذارد و روزبهروز به سطح بالاتري از تكامل برسد.
در اين فرآيند، تجزيه و تحليل سيستم ها مي تواند به عنوان ابزار مفيدي در دست مديران عمل كند و پاسخگوي نيازهاي آني و آتي سازمان در اين زمينه باشد. با استفاده از تجزيه و تحليل، مدير خواهد توانست هدف و نيز وسائل نيل به هدف را مورد ارزيابي مجدد قرار دهد و تغييرات مناسب را در آن ها ايجاد كند. (در اين جا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا مدير خود به تنهائي مي تواند از عهده انجام اين كار مهم برآيد يا نياز به كمك كارشناساني در اين زمينه دارد؟) (زاهدي، 1381، صص 42-41)